کاش !

کاش به تعداد چشم های همه مردم دنیا چشم داشتم تا با همه آنها

 

 گریه کنم...

 

دو چشم برایم کافی نیست!

 

چگونه ؟

 

چگونه می توانم دوستت نداشته باشم در حالیکه دوست داشتن را با تو 

 آموختم!

کاش حرف هایم را بشنوی تا آن را برای غریبه ها نگویم!

خواهم خواند

خواهم خواند ترا برای آخرین بار،

 

خواهم گفت ترا (( بیا ... )).

 

خواهم دوخت چشم هایم را برای آخرین بار به راه نیامده ات،

 

خواهم گریست برایت برای آخرین بار،

 

برای آخرین بار...

 

و اگر باز نیایی،

 

برای اولین و آخرین بار،

 

خواهم مرد!

 

اما ...

 

بعد از مرگم حتی اگر بیایی،

 

باز به جای من، خاطره ها زنده اند،

 

ببوس خاطره ها را،

 

اما ...

 

خاطره ها کجا و من کجا؟!

 

آیا خاطره ها هم چون من،  برایت عاشقانه اند؟!

 

آیا خاطره ها هم چون من، برایت می میرند؟!

 

اصلاً مگر خاطره ها هم میرند؟...